ببخش مرا مادر


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



____________________$$$$$$$ _____________________$$$$$$$$$$ __________________$$$$$$$_$$$$$$ _________$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$ _____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$ ____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ ___$$$_$$_$$$$$$$$$$$$$$$$_$$$$$ __$$$$$_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ __$$$_$$_$$$$$$$$___$$$$$$_$$$ __$$$_$$_$$$$$$$$_____$$___$$$ _$$$$$_$$$$$$$$$$$__________$$ _$$$_$$_$$$$$$$$$$ _$$$_$$_$$$$$$$$$$ _$$$_$$_$$$$$$$$$$$ $_$$$$$$__$$$$$$$$$ $_$$$$$$___$$$$$$$$ _$$$$$$$$$__$$$$$$$ $_$$$$$$$$___$$$$$$ $$_$$$$$$$$___$$$$$ $$$_$$$$$$$$__$$$$$$ _$$$_$$$$$$$$$_$$$$$ $$$$$ __$$$$$$$$_$$$$ $$$$$$$ __$$$$$$$$$__$ $_$_$$$$$__$$$$$$$$$_$$$$ $$$__$$$$$__$$_$$$$$$$_$$$$ $$$$$$_$$__$$$$$$$$$$$$$$$ _$$$$$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$ __$$$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $_______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $_______________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ __________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ _$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $__$$$$$$$$$$$$$____$$$$$$$$$$ _$$$__$$_$$________$$$$$$$$$$$ _$$$_$$_____________$$$$$$$$$$ _$$_$$______________$$$$$$$$$$ _$$$$________________$$$$$$$$$$ _$$$$________________$$$$$$$$$$ __$$$_________________$$$$$$$$$ $_____________________$$$$$$$$$ $____________________$$$$$$$$$$ $____________________$$$$$$$$$$ $____________________$$$$$$$$$__$$$$$ $___________________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $____________________$$$$$__$$$$$$$$ یه روز بهم گفت: «می‌خوام باهات دوست باشم؛آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام» بهش لبخند زدم و گفتم: «آره می‌دونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام» یه روز دیگه بهم گفت: «می‌خوام تا ابدباهات بمونم؛ آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام» بهش لبخند زدم و گفتم: «آره می‌دونم فكر خوبیه.من هم خیلی تنهام» یه روز دیگه گفت: «می‌خوام برم یه جای دور، جایی كه هیچ مزاحمی نباشه بعد كه همه چیز روبراه شد تو هم بیا آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام» بهش لبخند زدم و گفتم: «آره می‌دونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام» یه روز تو نامه‌ش نوشت: «من اینجا یه دوست پیدا كردم آخه می‌دونی؟من اینجا خیلی تنهام» براش یه لبخند كشیدم وزیرش نوشتم: «آره می‌دونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام» یه روز یه نامه نوشت و توش نوشت: «من قراره اینجا با این دوستم تا ابد زندگی كنم آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام» براش یه لبخند كشیدم و زیرش نوشتم: «آره می‌دونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام» حالا دیگه اون تنها نیست و من از این بابت خیلی خوشحالم و چیزی که بیشتر خوشحالم می کنه اینه که نمی دونه (من هنوز هم خیلی تنهام)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ♥عشـــــ♥ــــق♥ و آدرس loveam.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 44
بازدید ماه : 357
بازدید کل : 21317
تعداد مطالب : 49
تعداد نظرات : 265
تعداد آنلاین : 1

آمار مطالب

:: کل مطالب : 49
:: کل نظرات : 265

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 6
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 44
:: بازدید ماه : 357
:: بازدید سال : 1266
:: بازدید کلی : 21317

RSS

Powered By
loxblog.Com

ببخش مرا مادر
شنبه 11 مرداد 1393 ساعت 1:7 | بازدید : 1161 | نوشته ‌شده به دست ali 007 | ( نظرات )

http://uploadax.com/images/01182170376312766929.jpg

 

دنیا ارزش پای کوبیدن به شکمت را نداشت

ببخش مرا مادر .........





:: موضوعات مرتبط: تنهایی , گریه آور , ,
:: برچسب‌ها: مادر , گریه آور , تنهایی ,
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentGAvator->
007 در تاریخ : 1393/11/22/3 - - گفته است :
میدانم که سرنوشت ماروازهم جدامیکند،میدونم سرنوشت انهایی رو که روزی داشتیم از دفتر خاطرات ذهنمان محو میکنه.میدونم که فراموش خواهم شد.اما بدون سخت با سرنوشت مبارزه خواهم کرد نمیزارم از ذهنم محو شوی.

<-CommentGAvator->
.............. در تاریخ : 1393/11/20/1 - - گفته است :




سلام علیرضای خودم،خوبی عشقم؟میدونم خوب نیستی اخه نفسم دردمیکنه.بعد این دوهفته اومدم که بهت یاداورشم هنوزدوستت دارموفراموشت نکردم.اومدم بگم هنوز همون علیرضای خودمیو همونقدر شایدم بیشتر دوستت دارم.وقتی همه ولم کردن تو که میتونستی کنارم باشی .منو مث ی اشغال پرت کردی وانداختی دور اومدم که بگم من هیچ وقت این کارو نمیکنم.اومدم بگم من نرفتم دنبال یکی دیگه وهنوز باوجود تو توی قلبم نفس میکشم شایدبگی تو این مدت تونستم بقیشم میتونم تو این مدت تو شرایطی بودم که نمیتونستم دهنمو حرکت بدم.امیدوارم که خوب باشی ومواظب خودت باشی،کاش همیشه بخندی.از خدامیخوام همیشه خوب باشی وخوشحال.فک میکنم نمیدونی که چه بلایی سرم اومده شاید بگی همیشه تو جداییمون تصادف میکنم اما بخدا دارم راس میگم اینکه ازخودکشی متنفر بودم اما بعدسه چهار روز جدایی ازت دیدم نمیتونم جمعه بود دم غروب که زنگ زدم به یکی ادوستام که داروخونه دارن ازش قرص خواستم به اجبارم قبول کردکه برام بیاره شنبه بود زنگ اخر خوردمش بعدش که مدرسه تعطیل شد دیگه کسیو نداشتم که بیاد دنبالم پیاده رفتم تنها بدون بچه ها فک میکنم رسیده بودم به میدون امام که یهو یکی زد بهم چون قرص خورده بودم حالم دست خودم نبود نمیدونم کی منو اورد بیمارستان دست راست، پای چپم،وسط سرمم شکسته که واسه بخیش باعث شده موهامو بزنن،انگشت شصتمم عصبشو ادست داده دیگه هیچ حسی نداره،دوتا از استخون های قفسه سینمم خورد شده.همیشه مریضیمو بهت گفتم نه اینکه دلت بسوزه اما حالا گفتم که ایندفعه دلت بسوزه.من اینجوری این مدتو سرکردم.علیرضا ببین دارم خورد میشم،دلم واست ی ذره شده واسه شنیدن صدات واسه خودت.علی دارم میمیرم.این مدتی که بیمارستان امیر مازندرانی بستری بودم همه اومدن جز خونوادم.اگه یادت باشه شب اخر فک کنم یکشنبه بود بهت گفتم قضاوت نکن گفتی قضاوت نیس واقعیته اما بزار اینو بهت بگم که من حتی یبارم اون اسایی که راجبه اون پسره بود بهت ندادم همشو دختر عموم میداد.اگه یادت باشه گوشیو روت قطع میکردم چون نمیتونستم اینجوری باهات رفتار کنم به اجبار باهات سرد برخورد میکردم چون از قضیه اون پسره علی کسی جز دختر عموم خبرنداشت اون گفت اگه این کارو نکنی به همه میگم منم خر شدم البته بازم فقط با اجبار اون.بخدا نمیخواستم همش گریه میکردم ونمیدونستم باید چیکار کنم.اما ازدختر عموی خرابم نمیگذرم رونمازم نفرینش میکنم.تو راستی اون پسره حسن من فقط در حد سلام وعلیک باهاش مثل ی دوست مثل ی خواهر بودم خیلی بهم شماره داد اما فقط پیچوندمش اونم فقط میخواست منو از تو جدا کنه همون روز که برا اولین بار بهت زنگ زدم حواسم به نت نبود که دختر عموم شمارشرو گرفته و بعد تو بهش زنگ زد گفت دختر عموی المیرام از دخترعموم خواست که من باهاش حرف بزنم اما قبول نکردم من فقط تو راستی باهاش بودم که به دردودلاش گوش کنم راجبه قضیه دوست دخترش که زن یکی دیگه شده بود اما اونو دوست دخترش باهم رابطه جنسی داشتن بخاطر اون جوابشو میدادم.محمد تو ابانم همین اونم شماره داد پیچوندمش اونم ایکی خوشش میومد که تو ی روم دیگه بودواسمش المیرا بود اون منو با یکی دیگه اشتباه گرفته بود هرچی گفتم که من نیستم اشتباه گرفتی گفت نه تو همونی من با هیشکدومشون نبودم من بهت خیانت نکردم اینو باور کن میدونم دیر شده اما میگن جلو ضررو هرجا بگیری منفعته منم راستشو گفتم که شاید دلت بحالم سوختو بهم فکردی که چه حالی دارم وبدون تو نمیتونم اینو بفهم علی توروخدا تنهام نزار.خواستم بدونی من جزتو هیشکیو نخواستم.خدا خودش میدونی هرچی گفتیو گوش کردم اما تو فک میکردی تغییر نکردم اره حق داشتی عشقم. شاید فک کنی بازم دارم دروغ میگم اما اینبار هرچی گفتم راست بود.اینو گفتم که بدونی جزتو باهیشکی نبودم.همه اشتباها از من بود. برا خونوادم مردم همونجوری که واسه تو مردم.اصلا حواست هس بعدتو چی اومد سرم چجوری روزامو سرمیکنم از بس دوییدم دنبالت دیگه نا نداره پاهام.این روزا تو ذهنم فقط تویی کتاب باز میکنم علیرضا گوشی میگیرم دستم علیرضا اهنگ علیرضا هرجا که میرم هرکاری میکنم فقط بیاد تو میافتدم اینجوری میتونم فراموش کنم؟با این همه خاطره؟با این همه دوست داشتن؟اره بیا بیا ببین نتونستم بیا ببین چی اومد بسرم.علیرضا خوب غذا بخور،خوب بخواب،زیاد کار نکن،خوب بحرف خونوادت گوش کن،شبا خوتو خوب بپوشون،زود بخواب،لباس گرم بپوش،تو محرمم زیاد سینه نزن محکمم نزن که قفسه سینت اسیب ببینه،علی من چشم براهت نشستم اما اینو بدون ترکت نمیکنم و دیگه هیشکیو جزتو نمیارم فقط وفقط تو واسه همیشه دوستت دارم خاطرت جمع که تو قلبمی هنوز سپردمت بخدا مواظب خودت باش خداحافظ نفسم.

نمیدونم دوست داشتن چیه!اما گاهی احساس میکنم که به حضورت ووجودت سخت محتاجم برای بودن باتواحساس دلتنگی میکنم،بنظرت این چه حسیه؟

اندازه سرکبریت دلم برات تنگ شده کوچیکه اما دنیارو به اتیش میکشه

تنهاترین ادما ی سایه دارن باهاش حرف بزنن اما از وقتی رفتی اونقدر غرق ظلماتم که سایه ای هم برام نمونده.

نم نم عشقت را بادریای محبت دیگران عوض نمیکنم،حتی اگر درطوفان غمت بمیرم.

اتل متل چه ماهی/فدات بشم الهی برات پیم گذاشتم/نگی دوسم نداشتی

میدونی ادما بین الف تا ی قرار دارن؟ بعضی هامثل\"ب\"برات میمیرند، مثل\"د\"دوستت دارند، مثل\"ع\"عاشقت میشوند، مثل\"م\"منتظرت میمونند، تا یروزی مثل \"ی\"یارت بشن، منم جزو همونام علیرضا جونم.

میگن خدا ابری رو به گریه درمیاره تا گلی بخنده،حالا که منو به گریه در اورد یادت نره بخندی.

قالیچه یادت را هرگز بر دیوان فراموشی پهن نخواهم کرد.دوستت دارم علیرضا نفسم

علی بت بدجوری نیاز دارم،میدونی چرا؟چون دوستت دارم بت نیاز دارم تنهام نزار

من دارم بخاطرت اب میشم تو داری منو فراموش میکنی؟اره؟





یک نفر...

یه جایی...

تمام رویاهاش لبخند توست

احساس میکنه که زندگی واقعا باارزشه

<-CommentGAvator->
شهاب در تاریخ : 1393/6/23/7 - - گفته است :

<-CommentGAvator->
مژده در تاریخ : 1393/5/29/3 - - گفته است :
الهی بمیرم براش
پاسخ: عه خدا نکنه دیوونه


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: